هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

در خدمت به امید؛ حرکت یا برکت؟!
سفر همیشه جاری است؛ یک روز اینجا و روز دیگر آنجا، اما باید چشمان را گشود و در میان رنگ­‌های زیبای طبیعت غرب ایران، رنج­‌هایِ انسان بودن را نگریست. جایِ
ارثیه پدری؛ ترس و تنهایی
سفر همیشه جاری است؛ یک روز اینجا و روز دیگر آنجا، اما باید چشمان را گشود و در میان رنگ­‌های زیبای طبیعت غرب ایران، رنج­‌هایِ انسان بودن را نگریست. جایِ
میهمان سفره «گوهر»ی از بهشت
سفر همیشه جاری است؛ یک روز اینجا و روز دیگر آنجا، اما باید چشمان را گشود و در میان رنگ­‌های زیبای طبیعت غرب ایران، رنج­‌های انسان بودن را نگریست. جای
مهمانِ مملکتِ دلِ «مملکت» خانم
سفر همیشه جاری است؛ یک روز اینجا و روز دیگر آنجا، اما باید چشمان را گشود و در میان رنگ­‌های زیبای طبیعت غرب ایران، رنج­‌هایِ انسان بودن را نگریست. جایِ
بلاخره شاگرد اول می‌شوم
پسرک دستفروش ارومیه‌ای هزینه‌های دیالیز پدر و شیرخشک خواهرش را به سختی با فروش دستمال‌کاغذی تأمین می‌کند.
آن 145 روز غم‌انگیز
نگار 18ساله به تنهایی بار خانواده را به دوش می‌کشد و با این همه همچنان آرزوی قبولی در رشته پزشکی را در سر دارد.
نه اسب سفید آمد نه بخت سیاهم رفت
بچه‌های زینب نه از پدر خیری دیدند و نه از ناپدری و حالا هم گرفتار سوءتغذیه هستند.
فرود غیرمنتظره
محمد که در 17سالگی در حال انجام حرکات ژیمناستیک دچار حادثه و قطع نخاع شده‌ نمی‌تواند حرکت کند و توانایی پرداخت هزینه‌های خود را نیز ندارد.
خانه ما خواب ندارد
دختر شش‌ساله به خاطر غده‌ای که در کمرش داشته بخشی از بدنش فلج شده است.
دنیا زیر پلک‌های بسته
پلک‌های کودک 8 ساله به‌صورت مادرزادی بسته است و معلوم نیست زیر این پلک‌های بسته‌شده چشمی هست یا نه!
سوختن و ساختن
آتش به جان خانه مردی افتاده که همسر و فرزندش بیمار هستند و مشکلات زیادی دارند.
در حسرت دعوت
حسین و فاطمه زوج جوانی هستند که در آرزوی سفر به کربلا و زیارت بین‌الحرمین می‌سوزند.
آرزوهایی که برباد رفت
4 فرزند مهری‌خانم به نارسایی کلیه دچار شده و نیازمند دیالیز و درمان هستند.
شرمنده‌ی پدر، در جست و جوی پسر
مهدی، مبتلا به بیماری ‌ام‌اس، برای ساختن یک زندگی نو به یاری نیازمند است.
غم روزهای سه‌شنبه
از خود می‌پرسید چرا از بین 7خواهر و برادر، فقط او باید به این بیماری گرفتار شود؟ درحالی‌که در فامیل سابقه‌اش وجود ندارد... او با گریه و عصبانیت این
اولویت کمک رسانی 122
روز تولدم، من و بیماری‌ام با هم به دنیا آمدیم. یکی از دنده‌های قفسه سینه‌ام کم است و مشکل جدی برای ریه‌هایم ایجاد کرده است.
اولویت کمک رسانی 121
همه مشکلات خودم به کنار، اکنون چیزی که بیشتر از همه مایه عذاب و نگرانی‌ام شده، وضعیت رضا و علی است.
بازی‌های دردناک نازنین و زینب
as بیماری غریبی است که دامان خانواده کریمی را گرفته و دخترانش روزهای سختی را می‌گذرانند.
چشم‌انتظاران امید
خانواده رفیعی بعد از بخشیدن اعضای بدن فرزندشان در انتظار کمک‌های مردمی برای نجات فرزند دیگرشان هستند.
آغاز سال نو با شادی و سرور
اعضای باشگاه سبقت مجاز به یاری آینده‌سازان کشور می‌شتابند.
توموری که روزی‌مان را خورد
پدر 57 ساله آقا رضا به عارضه مغزی دچار شده و هزینه‌های سرسام‌آور درمانش کمر خانواده را شکسته است.
آرزوهای خاکستری
مرد روستایی در اثر یک حادثه دچار بیماری شدید اعصاب و روان شده و حالا خانواده‌اش روزهای سختی را می‌گذرانند.
بوی ماه مهربانی
اعضای باشگاه سبقت مجاز با همراهی مخاطبان همشهری برای شادی کودکان در آغاز سال تحصیلی دست به‌کار میشوند
مهره های بی‌مهر کارگر خسته
طوبی خانم مادری است که بعد از سال‌ها کارکردن در خانه مردم، مهره‌های ستون فقراتش کم آورده‌اند.
دودی که هلهلـه‌ها را برد!
سعید پسر‌بچه‌ای است که به دلیل اعتیاد پدر و شرایط بد مادرش دچار بیماری شدید روحی- روانی شده است.
در رؤیای آشیانه
معصومه مادری است که با وجود همه بیماری‌هایش کارگری می‌کند تا سرپناهی برای خود و فرزندانش تهیه کند.
سقفی از جنس زباله و لاستیک ماشین
ماه‌بی‌بی، پیرزنی است که در اوج فقر و نداری روزهایش را می‌گذراند اما خدا را از یاد نبرده است.
مانده‌ام بی سرپناه
رنج آوارگی کام این پیرزن و پیرمرد را تلخ کرده است.
با خنده غریبه شده‌‌ایم
چیز زیادی نمی‌خواهم، فقط کاش بتوانیم هزینه عمل جراحی همسرم را تأمین کرده و برای دوره نقاهت او اندکی پول تهیه کنیم تا بتواند کار خود را دوباره آغاز
اولویت کمک رسانی 120
با وجود خواهر و برادری بیمار در خانه قدیمی و فرسوده ما، ادامه تحصیل و رسیدن به آرزوهایم قطعا کاری بس دشوار و سخت خواهد بود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »