هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

اخبار

مادر، واژه‌ای که از نو باید شناخت

مادر، واژه‌ای که از نو باید شناخت
حالا نام او را در لیست فرزندانی می‌بینم که اگرچه آغوش پدر را نچشیده‌اند اما گوهری کمیاب و پشتیبانی محکم، نمونه و دلسوز به نام "مادر" را در زندگی دارند.

یکی از همکاران خیریه لیست فرزندانی را تهیه می‌کرد که نه پدری بالای سرشان است و نه مادری. وجه مشترک همه فرزندان تحت پوشش خیریه بوتراب این است که از داشتن نعمتی به نام پدر محروم هستند اما در این میان کسانی هم هستند که غمشان چند برابر شده و به دلایلی مادر را نیز از دست داده‌اند. برخی از مادران به رحمت ایزدی پیوسته بودند، برخی ازدواج مجدد کرده، فرزندان خود را رها کرده و دنبال زندگی جدیدشان رفته‌اند.

ناخودآگاه یاد حرف‌های اکرم می‌افتم. دختری 14 ساله از روستاهای شهرستان قلعه رئیسی در استان کهگیلویه و بویراحمد. اکرم هیچ گاه آغوش پدر را نچشیده، زیرا دقیقا دو ماه پیش از تولدش، پدر بر اثر سکته مغزی از دنیا می‌رود. وقتی چشم به جهان گشود، او بود و مادری جوان که باری از سختی‌ها و کمبودها را به تنهایی به دوش می‌کشید. مادرش به ناچار به ازدواج دوم تن می‌دهد و با عموی اکرم ازدواج می‌کند.

پدر را هیچ وقت ندیده، مادر جوان ازدواج کرده؛ فرزندان جدید جای او را خواهند گرفت و او فراموش خواهد شد؟ مادر او را رها کرده و سراغ زندگی جدید خواهد رفت؟ آیا او هم در لیست فرزندانی قرار خواهد گرفت که پدر را از دست داده و مادر را نمی‌بینند؟

اکرم در ردیف پشتی من در اتوبوسی نشسته است که ما را به سمت مشهد می‌برد. اردوی "نخستین دیدار" برای 1700 فرزند تحت پوشش خیریه عترت بوتراب در حال برگزاری است. اکرم جزو فرزندانی است که در شهریور ماه 95 از سوی خیریه برای بار اول به دیدار امام رضا (ع) می‌رود. می‌گوید مادرش با عمویش ازدواج کرده، عمویش راننده است و اتوبوس دارد. گهگاه سفر کاری به مقصد مشهد برایش پیش می‌آمده، از این فرصت استفاده کرده و هر بار یکی از فرزندان خود را همراه خودش به مشهد می‌برده است. همه 4 فرزند خود را به نوبت به مشهد برده و حالا نوبت اکرم بوده که هر وقت سفر کاری دیگری پیش آید، همراه عمو به زیارت امام رضا برود. اما دوره انتظار اکرم خیلی کوتاه می‌شود و از طرف خیریه عترت بوتراب با او تماس می‌گیرند که خود را آماده کند و تا چند روز آینده یکی از مسافرین اردوی "نخستین دیدار" شود. می‌گوید خوشحالی‌اش وصف نشدنی است.

در مورد مادرش خیلی چیزها تعریف کرد. امسال به کلاس هشتم می‌روم، اما از همین الان مادرم به فکر مخارج دانشگاه من است و شروع کرده به پس‌انداز کردن. نمی‌خواهد زمانی که من باید وارد دانشگاه شوم، مشکلات مالی باعث شود که از ادامه تحصیل بازمانم. حدود دو سالی است که تحت پوشش خیریه بوتراب قرار گرفته‌ام، در این مدت چندین بار سبد کالا از طرف خیریه دریافت کرده‌ایم. اما مادرم قبل از اینکه از آنها استفاده کند، به بازار می‌رود، قیمت هر یک از ارزاق و وسایل موجود در سبد کالا را حساب می‌کند و پول آن را به من می‌دهد. سال گذشته وقتی از طرف خیریه برایم کیف و لوازم التحریر آوردند، مادرم پول کیف را به من داد تا بتوانم کیفی را از بازار بخرم؛ مبادا کیفی که با خود به مدرسه می‌برم، مطابق میل و سلیقه خودم نباشد. کیف اهدایی را هم به یکی از 4 خواهر و برادر کوچک‌ترم داد. هر وقت یکی از بستگان و یا افراد فامیل به هر مناسبتی مبلغی را به عنوان هدیه به من می‌دهد، مادرم آن را در حساب بانکی من پس‌انداز می‌کند و حتی ریالی از آن را خرج نمی‌کند. بارها به مادرم گفته‌ام که لازم نیست این کار را انجام دهی، هنوز 4، 5 سال دیگر مانده تا دانشگاه رفتن من. وضع مالی خانواده‌ام به حدی نیست که مادرم با خیال راحت و بدون هیچ مشکلی این‌ مبلغ را به من بدهد یا پس‌انداز کند، اما همیشه می‌گوید "نمی‌خواهم حق کسی به گردن من باشد". وقتی اکرم از عمویش حرف می‌زند، از واژه‌ی "بابا" استفاده می‌کند. پدرش نیز همچون مادرش از آن دسته انسان‌های نابی است که هرچقدر هم مشکلات مالی زیاد باشد، خوردن حق یتیم را به خود روا نمی‌دارند.

با مادرش تماس می‌گیرم، که شرح این کار نیکش را از خودش بشنوم؛ اما افسوس که لری متوجه نمی‌شوم. چند بار تکرار می‌کند: "سی آینده، سی آینده دووَر". با چند کلمه‌ای که در اردوی مشهد از دختران لری یاد گرفته‎‌ام، می‌فهمم که "برای آینده دخترش" چنین رفتار نیکی را از خود نشان می‌دهد. مادر روستایی که نه سواد و تحصیلات دارد، نه توان مالی، اما ساختن آینده روشن برای دختری که غم دیدن پدر را همیشه به سینه داشته است، تنها هدف و آرزوی اوست.

اکرم در ردیف پشتی من در اتوبوسی نشسته است که ما را به سمت مشهد می‌برد. حالا نام او را در لیست فرزندانی می‌بینم که آغوش پدر را نچشیده‌اند اما گوهری کمیاب و پشتیبانی محکم، نمونه و دلسوز به نام "مادر" را در زندگی دارند.  

۱۸ مهر ۱۳۹۵ ۱۳:۳۳
روابط عمومی موسسه خیریه عترت بوتراب |

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید