هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

اخبار

اول برای شما دعا کردم

اول برای شما دعا کردم
یک روز که به بیمارستان مراجعه کرده بودیم و در قسمت پذیرش بودیم، مردی سراسیمه به قسمت صندوق آمد و به متصدی آن گفت: آقا تورا به خدا شما برگه را صادر کنید من تا فردا پول را واریز می‌کنم. متصدی بی‌حوصله جواب داد: نمی‌توانم، ما از این فرداها زیاد شنیده‌ایم.
 دخترم به بیماری لوپوس(بیماری‌ای که سیستم ایمنی به بافت‌های سالم بدن حمله می‌کند) مبتلاست و هر چند وقت یک‌بار باید برای درمان به بیمارستان کودکان برویم، خدا رو شکر وضع مالی خوبی داریم و از این بابت مشکلی وجود ندارد.

 

یک روز که به بیمارستان مراجعه کرده بودیم و در قسمت پذیرش بودیم، مردی سراسیمه به قسمت صندوق آمد  و به متصدی آن گفت: آقا تورا به خدا شما برگه را صادر کنید من تا فردا پول را واریز می‌کنم. متصدی بی‌حوصله جواب داد: نمی‌توانم، ما از این فرداها زیاد شنیده‌ایم.
مرد جوان به متصدی التماس می‌کرد و متصدی که کلافه شده بود از نفر بعدی می‌خواست که بیاید و کارش را انجام دهد.  مرد به‌قدری منقلب و سراسیمه بود که نمی‌دانست باید چکار کند. 
همسرم که این وضعیت را دید پیش او رفت و از او درباره وضعیت دخترش سؤال کرد، او هم گفت که از شهرستان آمده‌ایم و تا حالا هرچه پول همراهم بوده هزینه کرده‌ام. الان هم تا فردا پول را جور می‌کنم. مرد بغض کرده بود و این صحنه خیلی ما را رنجاند.
همسرم بعد از شنیدن حرف‌های مرد پیش متصدی رفت و مبلغی را که نیاز بود پرداخت کرد. 
مبلغ واریزی مبلغ قابل توجهی نبود و ما برای رضای خدا آن را پرداختیم اما فردای آن روز مرد پول را واریز کرد و بعد با ما تماس گرفت و گفت: من برای درمان دخترم از یکی از روستاهای خراسان به تهران آمده‌ام، همان لحظه‌ای که شما این کار خیر را در حق من کردید از امام رضا(ع) خواستم که قبل از شفای دخترم شفای دختر شما را بدهد. 
وقتی همسرم گوشی تلفن را قطع کرد در چشمانش اشک جمع شده بود و این اشک شوق به  هر دو ماآرامش عجیبی داد که تا این لحظه همراهمان است.  ما مطمئن هستیم که امام رضا(ع) دختر کوچولوی ما را شفا می‌دهد.
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۸:۵۴
سبقت مجاز |

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید