هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

اخبار

لذت یک قرص نان

لذت یک قرص نان
هنوز اول صبح است و ایستگاه‌های بی.آر.تی شلوغ نشده که آقا سید با کیسه‌هایی پر از نان شیرمال که به دقت آنها را در سبد ترک موتورش قرار داده به رسم تمامی شنبه‌های ۱۰ سال اخیر، راهی ایستگاه بی.آر.تی شهید منتظری می شود.

هنوز اول صبح است و ایستگاه‌های بی.آر.تی شلوغ نشده که آقا سید با کیسه‌هایی پر از نان شیرمال که به دقت آنها را در سبد ترک موتورش قرار داده به رسم تمامی شنبه‌های 10 سال اخیر، راهی ایستگاه بی.آر.تی شهید منتظری می‌شود. تقریباً همه رانندگان خط یک بی.آر.تی بارها طعم شیرین مهربانی را از نان‌های شیرمال آقا سید چشیده‌اند. پیرمرد سفیدمویی که با آن نگاه مهربان و دلنشین و شال سبزرنگی که دور گردنش انداخته تبدیل به چهره آشنا برای کودکان‌کاری شده که در چهارراه‌های خیابان دماوند و ایستگاه‌های بی.آر.تی دیده می‌شوند. آقا سید موتورش را چند قدمی دورتر از ایستگاه پارک کرده و با چند کیسه نانی که دستش گرفته برای ادای نیت 10 ساله‌اش وارد ایستگاه می‌شود. راننده‌های اتوبوس از فاصله دور برایش دست تکان می‌دهند و آقا سید هم مثل همیشه به آنها صبح به خیر می‌گوید، قرص نانی به آنها می‌دهد و با یک یا علی بدرقه‌شان می‌کند. در این گزارش گفت‌وگوی ما را با سید حسین زریباف یا همان آقا سید ایستگاه شهید منتظری می‌خوانید؛ کسی که سال‌هاست با کار خیرخواهانه‌اش تبدیل به چهره آشنایی برای مسافران و رانندگان بی.آر.تی شده است.

 

 خدا نکند حادثه‌ای رخ دهد

وقتی به همراه سید حسین زریباف به ایستگاه منتظری می‌رسیم، تازه اول صبح است و مسافران بی.آر.تی یکی یکی خود را با عجله به ایستگاه می‌رسانند. آقا سید اول از همه یکی از نان‌های داخل کیسه را به مأمور ایستگاه می‌دهد و با هم گرم گفت‌وگو می‌شوند. چند لحظه بعد که نخستین اتوبوس به ایستگاه می‌رسد، به استقبال آن رفته و سهم نان راننده را هم با همان لبخند همیشگی دستش می‌دهد. آقا سید در حالی که نان دیگری از کیسه بیرون آورده و منتظر رسیدن اتوبوس بعدی است، با لبخند شیرینی که از ابتدای گفت‌وگو روی لب دارد، می‌گوید: «این نان‌ها برکت دارد. وقتی دیدم در احادیث چقدر به نان اهمیت داده شده، در دلم نیت کردم و با همان نیت حالا 15 سالی است که هر هفته 500 نان می‌خرم و علاوه بر اینکه تعدادی از آنها را به مؤسسات خیریه می‌دهم، 10 سالی می‌شود که شنبه‌ها به ایستگاه منتظری می‌آیم و میان رانند‌ه‌ها هم نان توزیع می‌کنم.» از نیتش که می‌پرسیم، لبخندی می‌زند و می‌گوید: «نیت هرچه که هست برای رضای خداست. از آنجایی که خیلی از این راننده‌ها شاید فرصت نکرده باشند صبحانه بخورند و خدایی نکرده همین ضعف جسمی هم باعث بروز حادثه شود، به این فکر افتادم که علاوه بر توزیع نان در مؤسسات خیریه، این کار هم می‌تواند مفید باشد.»

 

 

 تحمل گرسنگی کودکان‌کار را ندارم

سید حسین زریباف صبح‌ها وقتی کیسه‌های نان را برای توزیع میان رانندگان اتوبوس روی ترک موتورش می‌بندد، افسران راهنمایی و رانندگی را هم فراموش نمی‌کند. خودش در این‌باره می‌گوید: «دیگر خیلی از افسران راهنمایی و رانندگی خیابان دماوند را می‌شناسم. سر هر چهارراه که می‌رسم، تا چشمم به آنها می‌افتد سمت‌شان می‌روم و به هر کدام از آنها یک نان می‌دهم. آنها برای برقراری نظم و امنیت خیابان‌ها زحمت می‌کشند. باید پاهایشان قوت داشته باشد تا نظم خیابان به هم نخورد و خدایی نکرده جان کسی به خطر نیفتد.» از چشم‌های پر چین و چروک آقا سید مهربانی می‌بارد و دست مهربانش روی سر کودکان‌کار هم کشیده می‌شود. وقتی از او می‌خواهیم در این‌باره برایمان بگوید، چشم‌هایش سرخ می‌شود و با لرزشی که به صدایش افتاده می‌گوید: «‌‌تحمل گرسنگی آن طفلکی‌ها را ندارم. وقتی با صدای کودکانه‌شان همدیگر را از آن سوی چهارراه صدا می‌زنند و می‌گویند آقا سید آمده و بعد هم همگی دوره‌ام می‌کنند انگار بهترین هدیه را از خداوند گرفته‌ام. من شکمم سیر باشد و آنوقت چند بچه با شکم گرسنه برای یک لقمه نان با هزاران خطری که تهدیدشان می‌کند سر چهارراه‌ها سرگردان باشند؟ تحملش برای من سخت است.»

 

ارسال کمک‌های مردمی به نقاط محروم

سید حسین یکی از کاسبان قدیمی میدان شهدا هم هست. از آن کسبه‌ای که خیرش به افراد زیادی رسیده و بسیاری از نیازمندان چشم امید به خیّرانی دارند که در کنار آقا سید کمک حال امرارمعاش آنها هستند. در گوشه‌ای از مغازه سید حسین علاوه بر برنج و روغن و آذوقه، کفش‌ها و لباس‌هایی دیده می‌شود که در بسته‌بندی‌های نایلونی روی هم چیده شده است. وقتی از او می‌خواهیم ماجرای این کمک‌ها را برایمان تعریف کند، می‌گوید: «‌‌سال‌هاست با کمک کاسبان و خیّرانی که در هیئت‌های مذهبی با آنها آشنا شده‌ام، برای خانواده‌های نیازمند آذوقه و کفش و لباس تهیه می‌کنیم. اوایل کار خیلی‌ها می‌گفتند آنقدر اوضاع مالی‌مان خوب نیست که بتوانیم در این کار خیر شریک باشیم. به آنها گفتم همان کت و شلوار و لباس‌هایی که دیگر دلتان را زده، می‌تواند باعث لبخند و رضایت کسانی شود که توانایی خریدش را ندارند. حالا خیلی‌ها در این کار خیر با من شریک هستند.» آقا سید به کفش‌هایی که گوشه مغازه روی هم چیده اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «سال‌ها پیش که جوان‌تر بودم و پاهایم قوت داشت، این کفش و لباس‌ها را که از بازار تهیه کرده بودم به تنهایی به ایستگاه راه‌آهن می‌بردم و از آنجا به مناطق محروم می‌فرستادم اما حالا جوان‌هایی هستند که در این کار کمک حالم باشند.»

 

هوای کارتن‌خواب‌ها را داشته باشید
آقا سید خاطره‌ای هم از کمک‌هایش به کارتن‌خواب‌ها برایمان تعریف می‌کند و می‌گوید: «‌‌همیشه چند بسته نان در سبد موتورم نگه می‌دارم تا هر کارتن‌خوابی را در راهم دیدم یک قرص نان شیرمال به آنها بدهم.» آقا سید لبخندی می‌زند و ادامه می‌دهد: «‌‌برای همین هر جا که می‌روم همیشه یک بسته نان شیرمال همراهم هست.‌کاری ندارم که چرا و به چه دلیل آنها خانه و زندگی‌شان را ترک کرده‌اند اما همین‌که می‌بینم کنار خیابان نشسته‌اند و احتمالاً گرسنگی‌ را تحمل می‌کنند طاقت نمی‌آورم. یادم هست مدتی قبل یکی از آنها را به مغازه‌ام آوردم و برایش غذا آماده کردم، حتی او را به حمام فرستادم و با هم سر یک سفره غذا خوردیم. او هم سفره دلش را باز کرد و از مشکلاتش برایم گفت. شاید نتوانستم کار بیشتری برای او انجام دهم اما همین‌که وقتی از مغازه‌ام بیرون می‌رفت لبخند به لب داشت برایم کافی بود. از همشهریانم می‌خواهم با آنها مهربان‌تر باشند و هوایشان را داشته باشند.»

 

 

 سید حسین زریباف
سن: 80
ویژگی: با توزیع نان رایگان میان رانندگان بی.آر.تی و کودکان‌کار تبدیل به چهره آشنایی برای مسافران و رانندگان بی.آر.تی شده است

۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۸:۴۷
همشهری محله |

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید