هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

اخبار

لذتی که باید چشید

لذتی که باید چشید
گفت‌وگو با بانوی خیراندیشی که واسطه کمک به ده‌ها خانواده نیازمند است: هر گره‌ای که از کسی باز شد و دعاهای خیری که برایم کرده‌اند، هر کدامشان لذتی دارد که تا خودت نچشی شیرینی‌اش را درک نمی‌کنی.

به گزارش روابط عمومی موسسه خیریه عترت بوتراب به نقل از سایت سبقت مجاز، «تلفن من شده مثل ۱۱۸، دائم زنگ می‌خورد؛ شما ببخشید.»؛ این را با لبخند می‌گوید و به کسی که آن سوی خط است پاسخ می‌دهد. از حرف‌هایش می‌شود فهمید که درگیر برگزاری مراسم افطاری شب ۲۱ رمضان است. مهمانان، ۱۵۰طفل یتیم به همراه مادرانشان هستند. هماهنگی‌ها قدری طول می‌کشد.

می‌شود در این فرصت نگاهی به دور و بر خانه انداخت؛ خانه‌ای که وضعیت آن در 2 کلمه خلاصه می‌شود؛ ساده و تمیز. روی میز پر است از پرونده نیازمندانی که در صف انتظار دریافت کمک هستند. تحقیقات برخی از آنها کامل شده و برخی دیگر باید منتظر بمانند تا او در نخستین فرصت، سری به آنها بزند و شرایط زندگیشان را بررسی کند. همه‌‌چیز دقیق و حساب شده به‌نظر می‌رسد؛ پرونده کودکان یتیم با گواهی فوت پدرانشان ضمیمه و شرح نیازمندی‌ها و مختصری از پرونده‌های پزشکی بیماران کم‌بضاعت، همگی به‌ترتیب در پوشه چیده شده است

سال‌هاست که دقیقه‌های عمر زهره گودرزی با خدمت به افراد کم‌برخوردار گره خورده است. به قول خودش از ۴۰ سال عمری که از خدا گرفته، ۱۸ سال آن را به معنای واقعی وقف خدمت به محرومان کرده است. گرفتن زیر پرو‌بال ۱۰یتیم، گوشه کوچکی از سخاوت او و همسرش است. شاید بشود گفت مهم‌ترین نتیجه سال‌ها تلاش این بانوی خیّر، تشکیل شبکه‌ای منسجم از خیراندیشان است که در این مدت کارهای بزرگی انجام داده‌اند؛ کارهایی که لابه‌لای صحبت‌هایش به تعدادی از آنها اشاره می‌کند و همین امر باعث شده خیران و خیریه‌ها در مشهد، او را به‌عنوان فردی معتمد بشناسند. تماس‌های تلفنی همچنان ادامه دارد. چاره‌ای نمی‌بیند جز اینکه برای دقایقی آنها را بی‌پاسخ بگذارد تا بتواند پاسخگوی سؤالات ما باشد. 

 انگیزه کمک به نیازمندان، چه زمانی در شما شکل گرفت؟ 
از همان بچگی. من فرزند دوم از خانواده‌ای ۱۱نفره بودم. پدر مرحوم‌ام، جوادآقا، یک مغازه الکتریکی در قیطریه داشت. کاسبی‌اش خوب می‌چرخید. یادم هست از‌‌ همان بچگی برایم سؤال بود که چرا بابا این همه کیسه برنج و روغن می‌خرد می‌آورد گوشه خانه. مادرم جواب درستی نمی‌داد؛ همیشه می‌گفت: «برای یک کسانی». طول کشید تا فهمیدم این غریبه‌هایی که برای افطاری به خانه‌مان می‌آیند و آن «کسانی» که پدر و مادرم شب‌ها برایشان موادغذایی می‌برند، افراد نیازمند هستند. از‌‌ همان 8-7 سالگی اگر در راه مدرسه فقیری می‌دیدم، مقداری از پول توجیبی‌ام را به او می‌دادم و چقدر هم که از این کار لذت می‌بردم! در ۱۶ سالگی با مردی که خدا را شکر همراه و مشوقم در این کار‌ها بود ازدواج کردم. از حدود ۱۹ سالگی نیز کارم را در واحد تحقیقات کمیته امداد شعبه سعدآباد شروع کردم. حین کار با خیرانی آشنا شدم که سال‌هاست حول محور کمک به محرومان، با یکدیگر دوست شده‌ایم. ۱۰ سالی از مهاجرتم به مشهد و آغاز جدی فعالیت‌هایم می‌گذرد.
 
از فرزندانتان بگویید. 
3 فرزند دارم. یک دختر ۲۲ ساله که از او صاحب نوه شده‌ام و 2پسر ۱۲ و ۷ ساله. به این تعداد ۸ فرزند دیگر هم اضافه کنید. اینها دخترهایی هستند که آنها را با کمک خیران به خانه بخت فرستادیم و الان صاحب فرزند هستند. من را مادر و بعضی دیگر خاله صدایم می‌کنند. رفت‌وآمد خانوادگی داریم و خلاصه خیلی دوستشان دارم. 
 
قسمت سخت کار شما کجاست؟ 
همین که در هر لحظه به‌خودم نهیب می‌زنم اگر کارت را درست انجام ندهی مدیون خیران می‌شوی و اینکه دائم باید به همه‌‌چیز دقت داشت، انرژی‌بر است. از این گذشته، اینطور نیست که جمع‌کردن کمک‌ها از خیران آسان باشد. بعضی‌ها خودکار هستند و برخی دیگر نه. باید مجابشان کرد. برای جورکردن چند میلیون تومان پول، گاهی باید اینقدر اینجا و آنجا زنگ بزنم که خودم خجالت می‌کشم؛ ولی آن طرف قضیه مثلا نیاز یک بیمار به درمان را که می‌بینم با جدیت بیشتری به کارم ادامه می‌دهم. فرهنگی که بین مردم جاافتاده که فقط‌ قشر خاصی از نیازمندان مایل به کمک هستند نیز گاهی کارمان را با کندی همراه می‌کند، مثلا تا به خیران می‌گوییم که بچه‌ای یتیم به کمک احتیاج دارد سیل کمک‌ها سرازیر می‌شود اما گاهی با کودکانی مواجه هستیم که پدری از کارافتاده و بیمار دارند و در شرایطی به‌مراتب بدتر از کودکان یتیم به سر می‌برند. با وجود این، رغبت مردم برای کمک به این قبیل افراد به نسبت کمتر به‌نظر می‌رسد.
 
به‌نظرتان چه چیزی باعث می‌شود که راضی کردن برخی که استطاعت مالی هم دارندبه کمک کردن تا این حد سخت باشد؟ 
دلایل زیادی دارد اما به‌نظرم یکی از مهم‌ترین‌هایش می‌تواند این باشد که بدبین شده‌اند. راحت بگویم اعتماد ندارند که کمکشان به مستحق واقعی می‌رسد. برخی سوءاستفاده‌ها رخ می‌دهد. نمی‌گویم  تعدادش زیاد است ولی اثر منفی‌اش  خیلی زیاد است. یکی دیگر از دلایلش هم این است که مردم تصور درستی در مورد کارهای خیر ندارند. فکر می‌کنند خیّر کسی است که الزاما خیلی پولدار است، در حالی که اینطور نیست. می‌شود به لحاظ مالی در قشر متوسط یا حتی پایین قرار داشت و در ضمن خیر هم بود. 
 
چطور؟ 
برایتان مثال می‌زنم؛ الان یکی از دوستان من در تهران خانمی است که همسرش بیکار است. از نظر مالی وضعیت چندان مناسبی ندارند. با وجود این با بیانش به خوبی می‌تواند دیگران را مجاب به کمک کردن کند. همینطور تولیدات خیاطان نیازمند مشهدی را در تهران به فروش می‌رساند و از این طریق به کامل‌شدن حلقه ما کمک می‌کند. همین فرد هر ماه هزینه خریداری یک عدد مرغ را برایم واریز می‌کند. ببینید مهم نیست که این فرد چقدر می‌تواند کمک کند، توان او در حال حاضر همین قدر است که آن را دریغ نمی‌کند. برخی‌ها هستند که کمک فکری می‌کنند و ایده می‌دهند؛ نیازمند معرفی می‌کنند، رابط آشنایی ما و خیران جدید می‌شوند و کارهایی از این دست که همگی ارزشمند هستند. یکی از کارهایی که برای جمع‌آوری کمک‌های خُرد کردیم راه‌انداختن طرحی به نام «غدیر» بود. در این طرح هر خانواده ماهانه ۲۰ هزارتومان واریز می‌کند. در مجموع ماهانه مبلغی بالغ بر یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان جمع‌آوری می‌شود. همین مبلغ‌های شاید به زعم عده‌ای ناچیز، گره‌های بزرگی را باز کرده است. 
 
برآورد کرده‌اید که از آن زمان تا الان به چه تعداد نیازمند و در چه زمینه‌هایی کمک کرده‌اید؟ 
اسناد و مدارک همه‌‌چیز را نگه می‌دارم تا اگر لازم شد به خیران ارائه کنم؛ چون این حق آنهاست که از چطور صرف شدن کمک‌هایشان باخبر شوند. با این حال آمارگرفتن کار سختی است. فهرستی که به‌تازگی تهیه کرده‌ام نشان می‌دهد از ابتدای سال ۹۲ تا الان، ۱۸۰ میلیون تومان جمع‌آوری شده است. به ۷۰ زوج جهیزیه داده‌ایم و همینطور برای ۱۳۰ نورسیده، سیسمونی تهیه کرده‌ایم. حدود ۱۰ بیمار صعب‌العلاج نظیر بیماران سرطانی تحت پوشش ما هستند که باید نیازهای دارویی‌شان تأمین شود. یک بیمار پیوند مغزاستخوان داشتیم که خدا را شکر حالش خوب است. حدود ۵۰ وام بلاعوض داده‌ایم، کرایه خانه تعدادی نیازمند را می‌پردازیم و نمونه‌های مشابه دیگر. همینطور ۷۵ یتیم را با کمک خیرانمان حمایت می‌کنیم. کمک‌ها هر ماه واریز می‌شود و من، موظف به هزینه‌کرد آن براساس نیت خیران هستم. از تعدادی که گفته شد، ۱۰کودک را با افتخار تمام، شخصا حضانت مالی می‌کنم. 
 
چقدر به‌خودکفا کردن خانواده‌های کم‌برخوردار توجه کرده‌اید؟ 
این یک دغدغه جدی است. نمی‌شود تا ابد این خانواده‌ها را وابسته به‌خود نگه داشت. این کار، هم شدنی نیست و هم عزت‌نفس‌شان را از بین، می‌برد. از سال۹۲ واحد اشتغال را در گروه خیرانمان راه‌اندازی کردیم. خیلی خوشحالم از اینکه تا الان ۲۵ زن سرپرست خانوار به مرحله خودکفایی رسیده‌اند و پرونده‌شان از فهرست نیازمندان خارج شده است. خوشبختانه وضعیت اقتصادیشان طوری است که توانسته‌اند دختر‌ها و پسر‌هایشان را راهی خانه بخت کنند. شغل‌های متنوعی دارند مثل خیاطی، پرورش قارچ، خرد‌کردن سبزی در مقیاس وسیع و... .
 
چه فکرهایی در سردارید؟ از برنامه‌های آینده‌تان بگویید. 
تجربه سال‌ها ارتباط با این قشر، من و دوستانم را به این نتیجه رسانده که داشتن یک سرپناه، حداقل نیازی است که رفع آن به خانواده‌های نیازمند آرامش و احساس امنیت می‌دهد. با کمک بنیاد مسکن، ۱۴۰۰ خانواده را شناسایی کرده‌ایم که خانه‌هایشان نیمه‌کاره است. از وام بنیاد مسکن نیز استفاده کرده‌اند اما پولشان تمام‌شده و همینطور مستاصل مانده‌اند. شاید عجیب باشد اما تعدادی از آنها با مبالغی مثل5-4 میلیون تومان کارشان راه می‌افتد. ان‌شاء‌الله بعد از ماه رمضان با کمک همسرم، این پروژه را با سرزدن به خانواده‌ای در شهرستان درگز شروع می‌کنیم. خانواده‌ای که در مورد خانه‌شان صحبت می‌کنم شامل یک پیرزن و پیرمرد است که فرزندی معلول دارند و منزلشان به خاطر نداشتن بودجه، نیمه‌کاره‌‌ رها شده است. 
یکی از کارهای دیگری که ان‌شاء‌الله با مساعدت خیران و برخی نهاد‌ها آغاز خواهیم کرد، کارآفرینی در مقیاس وسیع است. به‌طور مثال بنا داریم سوله‌ای را در مشهد تهیه کنیم و خانم‌های نیازمند را سرکار بیاوریم. مردان نیز کارهای بیرونی مثل تهیه مواداولیه و بازاریابی را برعهده خواهند گرفت و چرخه کار با همکاری افراد کم‌بضاعت کامل خواهد شد. 
 
برای کمک مالی به افراد کم‌برخوردار، از حقوق شخص خودتان، چطور برنامه‌ریزی می‌کنید؟ 
زندگی هر کسی، نیاز‌ها و فراز و فرودهای خودش را دارد. با وجود این با همسرم توافق کرده‌ایم که هر ماه سهم مشخصی از درآمدمان را برای این افراد کنار بگذاریم. 
 
خانواده و به‌خصوص همسرتان از مشغله شما گلایه‌ای ندارند؟ 
واقعا نه. به هر حال گاهی پیش می‌آید که نمی‌رسم کارهای خانه را انجام بدهم یا مثلا غذا به موقع آماده نیست. خانواده‌ام اینها را پذیرفته‌اند. خدا به همسرم خیر بدهد که حتی یک‌بار هم به من غر نزده و از انگیزه‌ام کم نکرده است. سفرهای شهرستان را با هم می‌رویم، سبد غذایی خانوارهای نیازمند را با هم توزیع می‌کنیم. آشپزی‌ برای خانواده‌های تحت پوشش و برخی سرکشی‌ها،‌ از جمله کارهای دونفره‌ای است که انجام می‌دهیم. 
 
برایتان پیش آمده بابت احسانی که به این خانواده‌ها می‌کنید به جای تشکر، واکنش نامناسبی دریافت کنید؟ 
بله. متأسفانه از این موارد کم نیستند. برخی از اینکه کسی به آنها کمک می‌کند حس خوبی ندارند و دچار سوءبرداشت می‌شوند. حرف‌هایی به زبان می‌آورند که واقعیت ندارد؛ مثلا می‌گویند منت می‌گذارید، اگر مجبور نبودیم کمک کسی را قبول نمی‌کردیم و از این صحبت‌ها. ابتدا واقعا ناراحت می‌شوم اما با‌اطمینان می‌گویم که روی رفتارم تأثیر نگذاشته است. با خودم می‌گویم من این کار‌ها را می‌کنم تا باقیات‌الصالحاتی برای خودم جمع کنم. اگر بنا باشد جواب تندی را با تندی بدهم چیزی برای آخرتم نمی‌ماند. می‌دانم که اینها دل‌شکسته و زخم‌خورده‌اند، زندگی به آنها سخت گرفته و دستشان کوتاه است. در چنین وقت‌هایی به جای اینکه خدای نکرده از کمک‌ها کم کنم، اتفاقا بیشتر رسیدگی و مساعدت می‌کنم. گاهی اطرافیان که از این رفتار‌ها مطلع می‌شوند با تعجب می‌گویند چطور می‌توانی هم این رفتارها و ادبیات را تحمل و هم محبت کنی، نمی‌گویم ساده است اما اگر آدم بخواهد می‌شود. 
 
خاطره ناخوشایندی از سال‌هایی که در این زمینه فعالیت کرده‌اید، در ذهن دارید؟ 
اتفاقا یکی از ناخوشایندترین خاطراتی که در ذهن دارم مربوط است به یکی از همین برخوردهای تند. برای تحقیق و سرکشی به خانه‌ای واقع در یکی از مناطق کم‌برخوردار مشهد رفته بودیم. هنوز چند دقیقه‌ای از ورودمان نگذشته بود که دختر صاحبخانه شروع کرد به فحاشی کردن. فحش‌ها، قابل تحمل نبود. آنقدر زننده بود که شنیدنش برایم تازگی داشت. حرف‌هایی از این دست می‌زد که چرا اینجا آمده‌اید، ما به کمک کسی احتیاج نداریم. آن شب و فردایش خیلی به من سخت گذشت. حس خوبی نبود. حس می‌کردم شخصیتم کاملا خرد شده است. به جایی رسیدم که تصمیم گرفتم این کار را کنار بگذارم اما در ‌‌نهایت با مشورت شوهرم منصرف شدم. البته بعدا فهمیدم که آن دختر از نظر ذهنی مشکلاتی داشته است. 
 
و خاطره خوش؟ 
خیلی زیاد هستند. تک‌تک جهیزیه‌هایی که خریدم، شغل‌هایی که ایجاد شد، بردن بچه‌های یتیم برای خرید لباس‌ عید، غذاهای نذری، خانواده‌هایی که خودکفا شدند و خلاصه هر گرهی که از کسی باز شد و دعاهای خیری که برایم کرده‌اند، هر کدامشان لذتی دارد که تا خودت نچشی شیرینی‌اش را درک نمی‌کنی. 
۲۰ تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۳۸
سبقت مجاز |

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید