هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

اخبار

تنور دلت گرم، حاجی!

تنور دلت گرم، حاجی!
قحطی نان را خوب به یاد دارد و طعم گرسنگی و بی‌نانی را در بچگی چشیده است. حاجی، خوب می‌داند گاهی یک ‌تکه نان خشک در سفره، چقدر ارزش دارد و معتقد است نان برکت خدا و ارزش آن بالاست.

به گزارش روابط عمومی موسسه خیریه عترت بوتراب به نقل از همشهری محله، قحطی نان را خوب به یاد دارد و طعم گرسنگی و بی‌نانی را در بچگی چشیده است. حاجی، خوب می‌داند گاهی یک ‌تکه نان خشک در سفره، چقدر ارزش دارد و معتقد است نان برکت خدا و ارزش آن بالاست. از این‌رو بیش از ۵۰ سال است که صبح قبل از مردم محل بیدار می‌شود و به محل کارش می‌رود تا نان داغ دست همسایه‌ها بدهد، اما آنچه نخستین نانوای محله گلشن را از بقیه همکارانش متمایز کرده نه تنها کیفت نان بلکه جمله‌ای است که هر روز به مشتری‌هایش می‌گوید: «مدیون من است کسی که در این محله بچه‌اش با شکم‌گرسنه بخوابد.» حاج «آیت‌الله گنجی» نانوای خیر محله گلشن سال‌هاست به بسیاری از نیازمندان واقعی محل نان رایگان می‌دهد.

قحطی نان و نانوایی

در راسته خیابان وفادار شمالی و در بین مغازه‌های مکانیکی و صافکاری و فنی تک ‌وتوک مغازه‌ای پیدا می‌شود که وسایل مورد نیاز روزمره اهالی را تأمین کند. نانوایی وفادار، یکی از این مغازه‌هاست که با دستگاه‌های مکانیزه‌اش از تمیزی برق می‌زند. حاجی از سال ۱۳۴۳ زمانی که تنها ۸ سال داشته به تهران آمده و در نانوایی مشغول به کارشده است و سال‌ها در محله‌های نیروی هوایی، زندان قصر و نظام‌آباد نانوایی داشته و از سال ۱۳۵۷ در خیابان وفادار شرقی نرسیده به میدان الله‌اکبر، نانوایی ایجاد کرده است. اوایل نانوایی او، نان بربری بوده و بعد‌ها تبدیل به نانوایی لواش شده است. حاجی گنجی اصالتاً زنجانی است و می‌گوید: «۹۰‌درصد هم‌ولایتی‌های ما نانوا هستند. من قحطی نان را هم شنیده و هم به چشم خودم دیده‌ام. یادم می‌آید بچه بودم و یک روز صندوقچه خانه را زیر رو کردم تا بالاخره به‌اندازه یک ‌کف ‌دست نان خشک پیدا کردم و خوردم و کمی سیر شدم. نان گندم نبود و ما با شیر و دوشاب و ماست شکممان را سیر می‌کردیم و پیدا کردن یک ‌لقمه‌نان کار خیلی سختی بود. ما از بچگی قدر نان را می‌دانستیم و حتی وقتی نان خالی می‌خوردیم، خدا را شکر می‌کردیم. از ۸ سالگی به تهران آمدم و در نانوایی کار کردم. اوستا به ما می‌گفت: هرچه می‌خواهید نان بخورید اما من نمی‌توانستم نان بردارم

 

 

ژتون نان کمیته امداد

 حاجی پای تنور و با بوی نان بزرگ می‌شود و ازدواج کرده و هیچ‌وقت شکم‌های گرسنه از یادش نرفته است. او می‌گوید: «اوایل در تهران بودم و همسرم در شهرستان ساکن بود. یکبار خانمم پیام داد که آرد نداریم. گفتم: چطوری؟ من تازگی برایت یک کیسه آرد آورده بودم. گفت به همسایه‌ها قرض دادم. من هم یک ماشین آرد از تهران بردم و گفتم هرکسی آرد ندارد، می‌تواند ببرد. از اول توکلم به خدا بود. خدا به من یک دل بزرگ داده که باوجود تنگناهای زندگی، از کمک به دیگران نمی‌ترسم.» حاجی‌آقا گنجی از سال‌های اول انقلاب می‌گوید: «آن موقع ما تنها نانوایی این اطراف بودیم و از طرف کمیته امداد امام(ره) آمدند و با ما برای تأمین‌ نان تعدادی از نیازمندان زیر پوشش کمیته امداد قرارداد بستند. اوایل مُهر می‌زدیم و بعد‌ها تبدیل به ژتون شد و هر خانواده ۵‌ـ ۶ نفره، روزی ۱۰ عدد نان سهمیه داشت. ما می‌رفتیم وضعیت اقتصادی خانواده را بررسی می‌کردیم و این خانواده را نانش را برعهده می‌گرفتیم. ۷‌ـ ۸ سال با کمیته امداد همکاری می‌کردیم و بعد‌ها قطع شد

سفره‌ای بی نان مباد!

باوجود رونق تقریبی این روزهای محله‌ها، هنوز هم در برخی از محله‌ها افرادی زندگی می‌کنند که به نان شب‌شان محتاج هستند. حاجی با مهربانی خاصی می‌گوید: «بعضی‌ها را از قدیم می‌شناسیم و می‌دانیم اینها، دستشان تنگ است. روزانه بیش از ۲۰ خانوار هستند که می‌آیند و نان رایگان می‌برند اما محتاج واقعی و کسی که می‌خواهد از آدم تلکه کند، با هم فرق دارند. حتی کسی که می‌آید در این مغازه و ما شناخت نداریم و دست دراز می‌کند به او می‌گویم: اگر نان می‌خواهی ببر اما پول نمی‌دهیم. نیازمند از تن صدایش معلوم است. مدتی قبل یکی از همسایه‌ها که شوهرش لحاف‌دوز است و ۵‌ـ ۶ بچه قد و نیم‌قد دارد به من گفت: حاجی من را حلال کن من نیاز داشتم و گاهی نان اضافه می‌بردم، گفتم شما حلال کنید که من از نداری شما خبر نداشتم. حدیث داریم که مسلمان نیست کسی که شب بخوابد و همسایه‌اش سر گرسنه به بالین بگذارد.» حاجی با تکرار جمله معروفش: «‌مدیون من است کسی که بچه‌اش با شکم‌گرسنه بخوابد

نان پربرکت

هرچند در این محله مردم در طبقه مالی نسبتاً پایین قرار دارند، اما الحمدالله کسانی هستند که قبلاً از نانوایی حاجی نان رایگان می‌بردند و حالا بچه‌هایشان بزرگ‌ شده‌اند دستشان به دهانشان می‌رسد. حاجی از مسیری که در زندگی پیموده راضی است و می‌گوید: «پول نانوایی برکت دارد، همیشه در جیب آدم پول است. کم است اما همیشه هست. از برکت نان حلال ۲ بار مکه و کربلا رفته‌ام. همه ۱۶ عضو خانواده‌ام را نوشتم که به مکه ببرم. بار اول که به زیارت خدا رفتم گفتم: خدایا شکرت! در خواب هم نمی‌دیدم که یک کارگر ساده نانوایی به زیارت‌خانه تو بیاید.» حاجی توصیه خوبی هم به مردم می‌کند: «کسانی که شب‌های جمعه یا ماه رمضان به نانوایی‌ها پول می‌دهند که فلان مقدار نان صلواتی به مردم بدهند سعی کنید این نان‌ها را به عامه مردم ندهید چون عامه مردم که نیازمند نیستند اغلب نانوایی‌ها کسانی را می‌شناسند که به نان شب محتاجند بگویید این نان‌ها را به نیازمندان بدهند

 

 

 

ما نتیجه نان حلالیم 

حاجی از سال ۸۸ کمی دچار کسالت شده و نانوایی را به پسر‌ها واگذار کرده اما به آنها هم سپرده است: «هرفردی آمد و پول نداشت، شما نان بدهید من حساب می‌کنم.» این روز‌ها «علی» و «حسن»، پسران حاجی نانوایی را به‌‌ همان سبک و سیاق پدر می‌گردانند. علی آقا می‌گوید: «ما از ۷‌ـ ۸ سالگی کنار دست پدر بودیم و پدر به ما توصیه می‌کرد‌کاری کنید که مردم سر سفره‌هایشان شما را دعا کنند. ما ۶ خواهر و برادر هستیم به شکرخدا تا این زمان هنوز به مشکلی برنخوردیم و سعی کردیم اصالت خانوادگی‌مان را حفظ کنیم.» حسن‌آقا هم حرف‌های برادر را این‌طور تکمیل می‌کند: «در خانه پدر به روی نیازمندان باز است و هرچقدر توان مالی‌اش اجازه بدهد کمک می‌کند. در خانه ما هنوز هم همه در یک ساختمان زندگی می‌کنیم. هرسال شب ۲۱ رمضان به حدود۵۰۰ نفر از اهالی افطاری می‌دهیم. پدر قبل از اینکه بیمار شود، سالی 2 گوسفند قربانی می‌کرد و گوشتش را به مستحقان می‌داد. ما هم سعی می‌کنیم راه و‌ منش پدر را نسل به نسل ادامه دهیم

۲۴ فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۳۷
همشهری محله |

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید