هـمـه با هــم

برای فــردای ایتـــام

مقالات

تأثیر مداد سیاه در آینده دو کودک

 ۱۳۹۵/۰۳/۳۰

دزدحرفه‌ای و مدیر بزرگ‌ترین خیریه شهر

داستان اول:

روزی در دفتر یک وکیل نشسته بودم که با بزرگ‌ترین سارق حرفه‌ای آشنا شدم. از او  پرسیدم چگونه به اینجا رسیدی؟

با تبسمی گفت :سببش مادرم بود، گفتم چگونه؟

گفت: چهارم ابتدایی بودم و روزی از مدرسه باز گشتم در حالی که مداد سیاهم گم شده بود. هنگامی که مادرم فهمید سخت مرا تنبیه کرد و مرا غیر مسئول و بی حواس و... خطاب کرد. آنقدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه بر نگردم و مدادهای دوستانم را بردارم...

روز بعد نقشه ام را عملی کردم و هر روز یکی دو مداد کش می رفتم تا این که تا پایان ترم از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم.
ابتدای کار خیلی با ترس اینکار را انجام می‌دادم ولی کم کم بر ترس غلبه پیدا کردم و از نقشه‌های زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستام می دزدیدم و به خودشان می فروختم، بعد از مدتی اینکار برایم عادی شد، تصمیم گرفتم کارهای بزرگ‌تر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر توسعه دادم، خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه‌ای بود .. تا اینکه سارق حرفه‌ای شدم.

داستان دوم:

پسرم دوم دبستان بود، روزی از مدرسه برگشت در حالی که مداد سیاهش را گم کرده بود. گفت مدادم را گم کردم. گفتم خوب بدون مداد چه کار کردی ؟
گفت از دوستم مداد گرفتم

به او گفتم: خوبه ، دوستت از تو چیزی نخواست؟ خوراکی چیزی ..؟

گفت : نه چیزی از من نخواست.
گفتم: پس او نیکی‌های زیادی را سود کرد.
تو چرا اینقدر نیکی جمع نکنی؟

گفت: چگونه من هم نیکی جمع کنم؟

به او گفتم دو مداد می‌خریم یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکنه مدادش گم شود و آن را مداد نیکی‌ها می‌نامیم، اون مداد را برای کسی که مدادش گم شود، سر زنگ درس می دهی و بعد از پایان درس پس می گیری، پسرم خیلی شادمان شد.

و شادیش بعد از عملی کردن این پیشنهاد چند برابر شد، طوریکه در کیفش تا شش مداد بر می‌داشت که به نفرات بیشتر کمک کند و عجیب‌تر آنکه سطح علمی درسش بسیار رشد کرد و علاقه‌اش  به مدرسه چند برابر شد و ستاره کلاسش شد، بطوریکه همه او را صاحب مدادهای ذخیره می شناختند و همیشه از او کمک می گرفتند.

حالا بزرگ شده و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفته و تشکیل خانواده داده و اکنون صاحب  بزرگ‌ترین جمعیت خیریه شهرمان است.

پس در تربیت‌مان خیلی مراقب رفتارمان باشیم و موقعیت‌های ناخوش را به خوبی به موقعیت خوب تربیتی تبدیل کنیم.

پس: ببینیم با فرزندانم باید چگونه رفتار کنیم ؟ انشااله فرزندانمان زینت دنیا و آخرتمان قرار گیرند.

 

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.